این روزها اگر از کسی بپرسی که آیا از کارت راضی هستی، تقریبا 90 درصد اعلام نارضایتی می کنند و جالب این است که حتی آنها که مطمئنی این روزها کاسبیشان خوب است هم ناراضیند. انگار ناراضی بودن مد شده و هر کس در هر شغلی ناراضیست.
البته اگر بگویی پس چرا ادامه می دهی و یا اینکه چرا شغلت را عوض نمی کنی هم جواب ها قانعت نمی کنند.
خیلی عجیب است اما همین مساله شگفت آور، آنچنان عمومی شده که دیگر باعث تعجب کسی نمی شود و انگار باید همینطور باشد. اما چرا؟
چرا در شغلی مشغول به کار هستیم که به آن علاقه ای نداریم؟
چرا در شغلی هستیم که نیازهای روحی و مالی ما را تامین نمی کند؟
چرا از تغییر می ترسیم؟
و یک سوال عمیقتر؛ آیا واقعا از شغلت ناراضی هستی؟
جامعه ما شبیه پازلی شده که هیج قطعه ای در آن سر جایش نیست و شاید همین است که تعداد آدم های موفق در جامعه کم است و شاید همین است که جامعه ما آن شادابی که باید را ندارد.
قاطعانه می گویم اگر هر کس در هر شغلی که هست راضی باشد و عاشق شغلش باشد شاید جامعه رنگ زیباتری به خود بگیرد.
نانوا اگر شغلش را دوست داشته باشد، نان ها خوشمزه ترند و رفتگرها هم اگر عاشق شغلشان باشند، سطل های زباله شاید دیگر به رنگ آهن نباشند.
مهندس ها خانه ها را زیباتر می سازند و پلیسها به جای برگ جریمه به راننده ها لبخند می زنند.
اینها شعر نیست و یا آرزوهای کودکانه، به همه اینها می توان رسید اگر قطعه های پازل سر جای خودشان باشند و نگاهشان به جای دیگر نباشد.
در جامعه امروز، همه می خواهند در شغلی باشند که دلشان می خواهد نه شغلی که توانایی و استعدادش را دارند.
با همه اینها اما در اینجا طرف صحبت من فقط و فقط همکاران عزیزم یعنی نمایندگان فروش بیمه هستند.
حتی به نیروهای ستادی هم کاری ندارم چون آنها هم به نوعی در قالب کارمندی جا خوش کرده اند، اما ما نمایندگان فروش فرق داریم و این را در ادامه خواهم گفت.
ضرری که یک نماینده بیمه با ناکارآمدی یا بی اعتنایی و سهل انگاری می تواند به خود، به شغلش و به همکارانش بزند با هیچ کس دیگری در هیچ شغلی قابل مقایسه نیست.
من اگر از یک فروشنده لباس دلخور شوم و یا ناراضی باشم به سراغ فروشنده دیگر می روم اما اگر کسی از خرید بیمه عمر خود ناراضی باشد، ممکن است دیگر هیچ گاه به فکر خرید این بیمه نامه از هیچ شرکتی نیوفتد و عطای آن را به لقایش ببخشد.
ما ممکن است بارها در رسانه ها در مورد خطاهای شغلی و یا اخلاقی پزشکان یا مهندسین شنیده باشیم و اما هنوز خیلی ها دوست دارند پزشک یا مهندس شوند و اما در مورد شغل نمایندگی بیمه مردم چه نظری دارند؟
چند نفر را می شناسید که آرزو داشته باشد نماینده فروش بیمه شود؟
دلیلش چیست؟
متاسفانه شرکت های بیمه انگار که قرار نیست تا چشم به روی واقعیت ها باز کنند و ببینند که نارضایتی نمایندگان بیمه چه آسیب هایی به این صنعت آبرومند زده است و من هم از آنها توقعی ندارم که اگر بخواهم به این موضوع بپردازم شاید باید ساعتها در مورد آن بنویسم اما با شما همکارها می توانم بی پرده و صریح صحبت کنم.
دوست و همکار عزیز، اگر از این شغل ناراضی هستی لطفا شغلت را عوض کن.
چون با بودنت هم به خودت و هم به همکارانت و هم به صنعت بیمه و هم به صدها یا شاید هزاران نفری که به خدمات بیمه ای نیاز دارند خیانت می کنی.
من در طول سالها فعالیتم به افراد زیادی برخوردم که انگار برای این شغل ساخته شده بودند و اما یکی از همین اشخاص ناراضی، باعث شده بود تا او از این شغل بترسد و منصرف شود.
خیلی ها هستند که تمام قابلیت های موفقیت در این شغل را دارند و اما حاضرند بیکار باشند اما این حرفه را امتحان نکنند.
یادم هست چند سال پیش عزیزی می گفت برای موفق شدن در این شغل باید خیلی زحمت کشید و سوال من این بود که در کدام شغل می شود بدون زحمت و تلاش موفق بود؟
من معتقدم شغل فروشندگی بیمه یکی از پاک ترین و استانداردترین مشاغل جهان است. می گویم پاک، چون چه بخواهی و چه نخواهی به مردم خدمت می کنی و امکان تقلب و دزدی در آن نزدیک به صفر است و استاندارد، چون اگر تلاش نکنی قطعا حذف خواهی شد و شاید همین است که باعث می شود این شغل برای اکثریت، نامطلوب باشد چون در خیلی از مشاغل با تلاش کم هم می توان به حداقل ها رسید و در این شغل حداقل وجود ندارد.
حالا در اینجا بد نیست به سه دلیل مهم نارضایتی نمایندگان فروش بپردازم:
یکی از مهمترین دلایل نارضایتی نمایندگان، عدم شناخت این شغل است. در حقیقت اکثر عزیزان، خود را با نمایندگان فروش دیگر صنایع چون صنایع غذایی یا پوشاک و یا لوازم خانگی و ... مقایسه می کنند. در این مشاغل، شرکت ها آفرهای متنوعی را برای رقابت و حفظ بازار به فروشنده ها و مشتریان اختصاص می دهند اما در صنعت بیمه خبری از این آفرها نیست. البته گاهی تخفیف های فصلی برای بعضی محصولات بیمه ای وجود دارد اما این توقع اصلا درست نیست چون خدمات و محصولات شرکت های بیمه ای به هیچ عنوان با محصولات و خدمات صنایع دیگر قابل مقایسه نیست.
صد البته که توقع همکارهای عزیزم از شرکت های متبوع خود برای ارج گذاری و تشویق آنها بسیار بجاست که در اکثر شرکتها ضعیف و یا اصلا وجود ندارد که کاش وجود داشت، اما به نظر من این امر نباید باعث شود تا در انجام وظایف خود خللی وارد کنیم و یا شغل خود را زیر سوال ببریم.
دلیل دوم نارضایتی همکارانم، رفتار بد نیروهای ستادی و مخصوصا مدیران محترم می باشد.
متاسفانه همانطور که در مورد نمایندگان فروش گفتم، مدیران و نیروهای ستادی هم انگار با صنعت بیمه و خصوصیت های منحصر به فرد این شغل آنچنان که باید آشنا نیستند و گاهی رفتارهایشان آنچنان اصطلاحا کوچه بازاریست که جایی برای بحث نمی گذارند و به همین دلیل بیشتر به آن نمی پردازم.
و اما سومین دلیل، رفتار بعضی مخاطبان (مشتریان) ماست که باعث می شود تا نمایندگان فروش را از این شغل ناراضی کند. که این هم دلیل موجهی نیست و مطمئنا اگر ما دارای شخصیتی قوی و باثبات باشیم هیچ کدام از این بی اخلاقی ها به ما آسیبی نخواهد زد.
کم بودن درآمد، سختی کار و ... نیز از دیگر دلایل نارضایتی نمایندگان فروش است که تقریبا همه آنها به عملکرد خود ما بستگی دارد و اگر ما به طور اصولی و درست کار کنیم، نه این شغل کم درآمد است و نه سخت و حتی به جرئت می توانم بگویم بسیار لذت بخش است.
حالا بد نیست تا به تیتر این پست بازگردیم:
همکار عزیزی که سختی های این شغل تو را عذاب می دهد، یا از بودن در این شغل لذت نمی بری یا فکر می کنی مشاغل دیگر برای تو بهتر است، تمنای من از تو این است که "اگه می خوای بری، حتما برو"
چون با بودنت، حال همکاران دیگرت را بد می کنی.
چون با حضورت، انرژی منفی محیط کار را به شدت بالا می بری.
چون نوع رفتارت باعث می شود که مخاطبان ما نتوانند به این صنعت اعتماد کنند.
چون کسانی که می خواهند وارد این شغل شوند، با دیدن تو منصرف می شوند.
چون با رفتار و گفتار منفی تو پویایی از محیط شغلی ما دچار خلل می شود و چون یکی از مهمترین عوامل موفقیت در این شغل نبودن تو و امثال توست.
دوره تخصصی آموزش "قدم اول" برای توست تا با یک شروع دوباره اما اصولی این بار مطمئن پیش بروی.
برای دیدن همه مطالب آموزشی "نکته ها" روی لینک زیر کلیک کن:
دوست عزیز؛ پاسخگوی سوالات شما از طریق ایتا هستم !