"" این پست بسیار مهم است.""
در این پست قرار است در مورد یک موجود بسیار جالب که در درون همه ما هست صحبت کنیم.
این موجود عجیب و شگفت انگیز، بخشی از مغز ماست و وظیفه دارد تا ما را به هر قیمتی زنده نگه دارد. در حقیقت این بخش از مغز ما با رصد تمامی جسم ما، سعی در کم کردن مصرف انرژی و ذخیره آن دارد.
نام این موجود، "مغز خزنده" است.
اما اثرات این موجود را کجا می توان حس کرد؟
دوران مدرسه را به خاطر دارید؟
هر کدام از ما در سر یک یا چند کلاس خاص خوابمان می گرفت. صحبت های معلم برایمان شبیه لالایی بود. یکی این حالت را سر کلاس ریاضی داشت و یکی در کلاس ادبیات خوابش می گرفت و یکی در کلاس شیمی و البته که هیچ کس به این حس ما توجهی نداشت و درمان این کسل شدن، فریاد بود و تنبیه و اخراج از کلاس.
این حس امروز هم در وجود ما هست و تا آخر عمر با آن زندگی می کنیم. در حقیقت "مغز خزنده" جزئی از ماست.
الان هم اگر از فیلم سینمایی خاصی خوشت نیاید و اما مجبور باشی که به خاطر دیگری آن را تماشا کنی، در تمام طول تماشای این فیلم خمیازه خواهی کشید و حتی گاهی آنچنان از آن محیط دور می شوی که نه تنها صدای بازیگرها که حتی صدای همراهت را هم نخواهی شنید.
این پدیده، در یک جلسه کاری یا حتی یک کارگاه آموزشی هم اتفاق می افتد و همه اینها نشانه فعال بودن این موجود در درون ماست.
"مغز خزنده" چه می کند؟
فرض کنید یک دانش آموز، علاقه یا استعدادی در زمینه علم فیزیک ندارد یا شاید معلم ها نتوانسته اند او را قانع کنند که آموختن این علم برای او مفید است.
این دانش آموز در سر کلاس فیزیک نشسته و حالا زمانیست که "مغز خزنده" شروع به کار می کند. با توجه به اینکه این دانش آموز هیچ انگیزه ای برای آموختن این درس خاص ندارد و آنرا بی فایده یا بی خاصیت می داند، مغز خزنده شروع به غیرفعال کردن حداکثری هوشیاری این دانش آموز می نماید تا مصرف انرژی جسم را به حداقل برساند و ما می بینیم که دانش آموز کسل و یا حتی به خواب می رود.
تصور می کنم با این توضیح، متوجه شده باشید که چرا گاهی مخاطب شما در "مذاکره فروش" بی حوصله شده و گاهی حتی توضیحات شما را نمی شنود.
منطقی ترین پاسخ این است که شخص مقابل، بیمه را بی فایده و یک خرج اضافی می داند و به همین دلیل "مغز خزنده" او به حالت تدافعی درآمده و تمام ورودی های ذهنی او را مسدود کرده است.
چه باید کرد؟
آیا می شود با این موجود مقابله کرد؟
پاسخ قطعا مثبت است. اما در ابتدا باید درک درستی از حالت هایی که این موجود در وجود ما ایجاد می کند داشته باشیم و بعد از آشنایی کامل، راه های مقابله با آن را بررسی کنیم.
در اینکه همه ما گاهی تحت تاثیر این موجود قرار گرفته ایم شکی نیست اما شاید حالا که اطلاعات بیشتری از او پیدا کرده ایم بد نباشد تا با تجربه مجدد، اثرات "مغز خزنده" را در خودمان بررسی کنیم.
پیشنهاد من این است که یک کتاب سنگین با موضوعی که به هیچ عنوان به آن علاقه ای ندارید را از کتابخانه قرض بگیرید و سعی کنید که آنرا مطالعه کنید و در حین مطالعه، احساسات خود را رصد کنید. (اگر این کار را جلوی یک آینه انجام دهید بهتر است تا حالت های صورت خود را نیز ببینید.)
این کار را آنقدر ادامه دهید تا کاملا با حالت های چهره خود، حرکت های بدنی و همچنین احساساتی که در شما به وجود آمده آشنا شوید.
حالا اگر در زمان مذاکره، رفتارهایی شبیه به این را در مخاطب خود دیدید می توانید به فعال شدن "مغز خزنده" در وجود او پی ببرید و این بدین معناست که شخص مقابل شما، حرف های شما را کاملا بی ارزش و بی فایده می داند.
تصور می کنم که راه مقابله مشخص شد.
اشکال از شماست و مطمئنا رفع این مشکل هم خود شما هستید.
متاسفانه چیدمان گفتاری شما آنگونه نبوده که بتواند اهمیت "بیمه" را به مخاطب انتقال دهد.
راه حل کشف شد.
گفتار خود را طوری طراحی کنید که قبل از هر صحبتی بتوانید اهمیت آنچه خواهید گفت را به مخاطب القا کنید. مثل یک نویسنده عمل کنید. همه چیز را در ابتدای صحبت لو ندهید و با گفت و گو و پرسش های مرتبط، او را وادار به دادن اطلاعات کنید و سپس او را قهرمان داستانی کنید که قرار است برایش تعریف کنید.
او باید خود را در در جای جای توضیحات شما ببیند و کاملا درگیر موضوع شود، در غیر اینصورت "مغز خزنده" وارد عمل شده و کار شما ناتمام خواهد ماند.
دوره تخصصی آموزش "قدم اول" برای توست تا با یک شروع دوباره اما اصولی این بار مطمئن پیش بروی.
برای دیدن همه مطالب آموزشی "نکته ها" روی لینک زیر کلیک کن:
دوست عزیز؛ پاسخگوی سوالات شما از طریق ایتا هستم !