نکته:
مخاطب این پست مدیران عزیز شرکت ها نیستند چون این جنابان اصولا زمان خالی برای خواندن این مطلب و یا شنیدن حرف های ما نمایندگان ندارند.
طرف صحبت من، همه همکارانی هستند که در حال فعالیت در صنعت بیمه هستند و هزاران حرف و ایده دارند که اگر شنیده شود، حتما باعث رشد و اعتلای این صنعت خواهد شد اما متاسفانه گوشی برای شنیدنش و یا اراده ای برای عمل به آنها وجود ندارد.
امیدوارم نوشتن این پست و همراهی همکاران باعث شود تا مطالبه ای شکل بگیرد و شاید همین باعث اتفاق های مبارکی شود و یادمان باشد که باید بخواهیم تا اتفاقی بیوفتد.
***
پرده اول:
بنا به دلایلی تصمیم می گیرم با یکی از مدیران ارشد شرکت جلسه ای داشته باشم. برای این کار با سرپرست استان صحبت می کنم و پاسخ جالبی دریافت می کنم.
مسلما خواسته من در سطحی نیست که سرپرست بتواند آن را اجابت کند و به همین دلیل تصمیم به دیدار با این مدیر را گرفته ام. این موضوع را به سرپرست می گویم و او از من می خواهد تا خواسته هایم را به صورت یک نامه ارائه دهم.
نامه را ارائه می دهم اما بعد از چند ماه هیچ اتفاقی نمی افتد و سرپرست در جواب پیگیری های من می گوید، نامه را به مسئول مربوطه ارجاع داده اند.
همین!
پرده دوم:
مساله قبلی را خودم، با کمی سختی و تلف شدن بیهوده زمان ارزشمند کاری، حل کردم و باز چالش جدید و مشکلی دیگر که بهترین راه حل برای آن، دیدار با آن مدیر ارشد بود. تجربه قبلی را فراموش نکرده بودم و به همین خاطر اینبار از طریق ستاد مرکزی و تماس با یکی از مدیران میانی شرکت اقدام کردم و از او خواستم تا برای من وقت ملاقاتی از ایشان بگیرد.
اینبار هم بعد از چند ماه پیگیری اتفاقی نیوفتاد و وقت آقای مدیر خالی نشد.
پرده سوم:
مدیر ارشد برای بازدید از استان ما به سرپرستی آمد و برای همه ما نمایندگان، سخنرانی کرد. در پایان جلسه از او خواستم تا به من اجازه دهد تا با او دیداری خصوصی داشته باشم. با خوشرویی پذیرفت و قرار شد تا در فلان تاریخ با رییس دفترش هماهنگ کنم.
خوشحال از این موفقیت در تاریخ مقرر تماس گرفتم و بعد از چندین تماس موفق به دیدار نشدم چون وقت آقای مدیر خالی نشد.
***
آنچه در بالا گفته شد، درد بسیاری از نمایندگان شرکت های مختلف است. اما کدام نمایندگان؟
در هر شرکت، نمایندگان را می توان به سه دسته مختلف تقسیم کرد.
گروهی که اکثرا در سالهای ابتدایی شغل خود هستند و عملا به دلیل نداشتن تخصص و تجربه کافی، نه از شغل خود سر در می آورند و نه از سلسله مراتب شغلی و برای آنها شرکتشان همان سرپرستی استان است. از نگاه این گروه نماینده، دستورالعمل های سرپرستی، همان اهداف کاری است و نهایت دغدغه این عزیزان رسیدن به آماریست که از طرف سرپرستی به آنها دیکته می شود.
اما گروه دوم، گروهی از نمایندگانند که چند سالیست در شرکت مشغول به کار هستند اما تغییر چشمگیری در درآمدشان به وجود نیامده و چون نه آموزش اصولی دیده اند و نه ارتباطی با سیستم اصلی شرکت داشته اند، تنها با غرغر کردن و اعتراض های درگوشی، روزگار می گذرانند و همه منتظر یک فرصت شغلی بهتر هستند تا از این به اصطلاح باتلاقی که در آن گیر افتاده اند نجات پیدا کنند.
و بلاخره گروه سوم که تعدادشان زیاد نیست. این گروه کسانی هستند که این شغل را آگاهانه و با اهداف بزرگی انتخاب کرده اند و اتفاقا قابلیت های رسیدن به این اهداف بزرگ را دارند. برای این گروه، شرکت بیمه حکم یک وسیله نقلیه را دارد که آنها از آن استفاده می کنند تا به هدف خود برسند و به همین دلیل تمام تلاش خود را می کنند تا این وسیله نقلیه، تا جایی که ممکن است بی عیب و نقص باشد و البته که در این گروه کسانی هم هستند که حتی قابلیت این را دارند که شرکت خود را ارتقا داده تا قدرت و سرعتی بیش از قبل پیدا کند.
حالا سوال من از مدیران عزیز این است؛ برای شناسایی این گروه سوم از نمایندگان چه برنامه ای دارید؟
آیا اصلا برنامه ای دارید؟
آیا از ارزش این نمایندگان برای پیشبرد اهداف شرکت، اطلاعی دارید؟
آیا می دانید این منابع ارزشمند انسانی می توانند چه تاثیری در شکل گیری و پیشرفت تیم های فروش شما داشته باشند؟
آیا می دانید بزرگترین شرکت های تولیدی و خدماتی جهان، پیشرفتشان را مدیون فروشندگانی هستند که خصوصیتشان در گروه سوم نمایندگان ذکر شد؟
آیا می دانید راه حل بسیاری از مشکلاتی که در جلسات خود با آنها درگیر هستید، در اختیار همین گروه نمایندگان است؟
جناب مدیر عزیز، شما مدیریت بخشی از صنعتی را به عهده گرفته اید که بزرگترین سرمایه اش اعتماد است. برای جلب حداکثری اعتماد خط اول فروشتان، چه اقداماتی را انجام داده اید؟
و حرف آخر:
آنچه من در 21 سال تجربه فروش در صنایع مختلف آموختم این بود که صنعت بیمه از لحاظ ساختاری و تشکیلاتی با تمام بنگاه های دولتی، صنعتی، تولیدی و ... تفاوت های بنیادین دارد و اگر مدیریت های شرکت های بیمه ای بخواهند به سبک آنها عمل کنند دجار اشتباهات فاحشی خواهند شد و این خطاها هم به شرکت متبوعه آنها آسیب های جدی خواهد زد و هم به صنعت بیمه کشور و بازخورد آن در کل این می شود که هست.
آمار ضریب نفوذ بیمه در کشور، سالهاست همچون یک زنگ خطر بلند در گوش خانواده بیمه کشور می پیچد و اما متاسفانه گروهی از مدیران سطوح مختلف، آنچنان خود را به خواب زده اند که نه این صدای وحشتناک و نه هیچ صدای دیگری آنها را بیدار نخواهد کرد.
آقایان مدیران عزیز و همکاران جانم، ما در صنعتی مشغول به کار هستیم که رشد آن باعث پیشرفت چشمگیر اقتصادی در کشور عزیزمان خواهد شد و این مهم بر هیچ کس پوشیده نیست که سهل انگاری ما می تواند آسیب های جبران ناپذیری بر پیکر این وطن عزیز وارد کند.
هدف و آرزوی من مطالبه گری همه ما در هر شغلی در این صنعت می باشد. ما باید یکی از عوامل رشد این صنعت باشیم و باید در برابر بی مسئولیتی های همه شاغلین این صنعت، از خودمان گرفته تا بالاترین مقام شرکت حساس باشیم.
به امید سربلندی ایران عزیزمان
دوره تخصصی آموزش "قدم اول" برای توست تا با یک شروع دوباره اما اصولی این بار مطمئن پیش بروی.
برای دیدن همه مطالب آموزشی "نکته ها" روی لینک زیر کلیک کن:
دوست عزیز؛ پاسخگوی سوالات شما از طریق ایتا هستم !