مخاطب خاص این پست، فروشندگان "بیمه عمر و زندگی" هستند.
پرده اول: حدود پنج سال پیش در متروی تهران، با یک بازاریاب جوراب مواجه شدم. دو کیسه بزرگ از انواع جوراب داشت و چند جفت جوراب نمونه هم که با نخ به هم وصل شده بود، به گردن آویزان کرده بود.
از چهره اش میشد خستگی بیش از حدش را فهمید. کنارم ایستاد و پرسید "جوراب نمی خوای؟"
هم دلم برایش سوخت و هم نمی توانستم این فرصت مطالعاتی! را از دست بدهم و به همین دلیل از او خواستم تا بهترین جورابش را به من معرفی کند.
با همان حالت خسته و بی میل، درون یکی از کیسه ها را جستجو کرد و سه جفت جوراب در رنگ های مختلف را نشانم داد و گفت "اینا نخیه و جنس نخش خارجیه"
در نگاه اول میشد فهمید که هیچ کدام از جوراب ها نخی نبودند و به همین دلیل گفتم "شاید جوراب اشتباهی را نشونم میدی چون این سه تا جوراب نخی نیستن"
با لحن طعنه آمیزی گفت "ظاهرا شما متخصص جوراب هستین" و رفت.
***
پرده دوم: وارد یک مغازه شیک که به طور تخصصی روی جوراب و لباس های زیر کار می کرد شدم و از فروشنده خواستم تا چند جفت جوراب به من بدهد. فروشنده خیلی سریع ده جفت جوراب مختلف را روی پیشخوان مغازه گذاشت و شروع کرد به گفتن محاسن هر کدام از آنها.
با شوخی گفتم "اینا جورابه دیگه برادر، کت و شلوار نخواستم که ! خودت چهار جفت جوراب بهم بده و فقط لطفا نخی باشه"
با لحی جدی گفت "چرا فکر می کنی جوراب اهمیتی نداره در حالیکه هم به عنوان بخشی از پوشش و تیپ شما نقش مهمی داره و هم برای سلامتیتون و مطمئنم می دونید که پاها قلب دوم ما هستن"
و بعد حدود نیم ساعت در مورد اهمیت جوراب برایم صحبت کرد و عجیب بود که نه حوصله ام سر رفت و نه احساس تلف شدن وقت داشتم و جالبتر اینکه از آن روز به بعد نگاهم به جوراب عوض شد!
***
تقریبا همه خاطرات مشابه آنچه در بالا گفتم را داشته ایم و یک فروشنده خاص در جایی باعث شده تا طرزفکر ما نسبت به یک محصول و یا یک برند، کاملا عوض شود.
حالا به خودمان برمی گردیم.
چند "نماینده تخصصی عمر و زندگی" را می شناسی که خودش "بیمه عمر و زندگی" را ندارد؟
چه تعداد از نماینده های بیمه، به شرکت خود که نه، به صنعت بیمه صددرصد اطمینان دارند؟
دلیل این عدم اطمینان چیست؟
خودت را بررسی کن و ببین شبیه کدام یک از دو فروشنده ای هستی که در بالا گفتم؟
به جرئت می گویم که اگر آن جوراب فروش مترو به اندازه فروشنده مغازه جوراب فروشی از علم فروش آگاه بود، می توانست به راحتی درآمد خود را چند برابر کند ولی متاسفانه او و خیلی از فروشنده های دیگر در خیلی از رشته ها و از جمله صنعت بیمه، فرصت آموزش دیدن را ندارند!
آنها ترجیح می دهند خسته باشند و غر بزنند و با قیافه های درهم ریخته، هم حال خود و هم حال هر کسی را که با آنها برخورد دارند را خراب کنند اما به دنبال آموزش دیدن نروند.
این گروه آدم ها که متاسفانه تعدادشان کم هم نیست، عادت دارند کسانی را به عنوان مسبب همه بدبختی هایشان معرفی کنند و خود از مسئولیتی که دارند شانه خالی کنند.
نمی گویم آنها صددرصد مقصرند اما به این جمله بسیار معتقدم که:
ممکن است کسانی در شکست هایم مقصر باشند اما اگر من یک شکست خورده باقی بمانم، مسلما فقط و فقط خودم مقصر خواهم بود.
همکار عزیزم، محصولی که در دستان توست، یک گوهر بسیار بسیار قیمتی است. علم شناخت این گوهر را به دست بیاور و بعد تو به یک ناجی تبدیل خواهی شد.
شاید خیلی ها برای این محصول یعنی "بیمه عمر و زندگی" ارزشی قائل نباشند اما این دلیل بر بی ارزش بودن آن نیست و اگر تو بتوانی با مطالعه و آموزش، مهارت شناخت این گوهر را به دست آوری آنوقت خواهی توانست ارزش واقعی آن را به مخاطب خود منتقل کنی.
به خودت، به صنعت پرقدرتی که در آن شاغل هستی و به محصولت که پرارزش ترین ابزار مدیریت مالی در زندگیست ایمان داشته باش و با ایمان و اعتقاد کامل وارد مذاکره شو.
دوره تخصصی آموزش "قدم اول" برای توست تا با یک شروع دوباره اما اصولی این بار مطمئن پیش بروی.
برای دیدن همه مطالب آموزشی "نکته ها" روی لینک زیر کلیک کن:
دوست عزیز؛ پاسخگوی سوالات شما از طریق ایتا هستم !