سهم شغلت چقدره؟

سهم شغلت چقدره؟

مخاطب خاص این پست، فروشندگان "بیمه عمر و زندگی" هستند.

همه ما در زندگی دغدغه داریم.

در زندگی همه ما اشخاصی هستند که چه مثبت و چه منفی، ذهن ما را مشغول می کنند.

همه ما کمبودهایی داریم که گاهی باعث می شوند، ذهن ما به هم بریزد.

همه ما نیاز داریم تا زمانی را در خودمان فرو رویم.

همه ما به تفریح نیاز داریم.

در زندگی همه ما چیزهایی هست که باید به آنها فکر کنیم.

همه ما دوست داریم لحظه هایی را به هیچ چیز فکر نکنیم.

همه آنچه در بالا گفتم، نیاز همه ماست، حالا بعضی ها کمتر و بعضی ها بیشتر، اما سوال من این است:

چند درصد از مغز یا بهتر است بگویم افکارتان را به شغلتان اختصاص داده اید؟

تا به حال با افراد معتاد صحبت کرده اید؟

اگر از آنها بپرسید که چرا به دام اعتیاد افتاده اند اکثرا پاسخ می دهند که به دلیل مشکلات مالی یا عاطفی.

عجیب نیست؟

کسی که مشکل مالی دارد خود را به اعتیاد آلوده می کند و برای خود یک بار مالی جدید ایجاد می کند که چه شود؟

حالا اگر از یک نماینده ناموفق بپرسیم که چرا سر کلاس تمرکز نداری و حواست پرت است و چرا روی شغلت تمرکز نمی کنی چه پاسخی می دهد؟

پاسخ اکثر این عزیزان شبیه به پاسخیست که افراد گرفتار به اعتیاد می دهند.

به دلیل مشکلات مالی و یا عاطفی!

چرا نماینده ای که در این وضعیت اقتصادی دچار مشکلات کوچک و بزرگ است روی آموزش و شغلش تمرکز نمی کند تا بتواند درآمد خود را بیشتر کند و بخشی از مشکلاتش را رفع کند؟

با عدم تمرکز و غصه خوردن و خود را درگیر افکارهای بیهوده کردن، کدام مشکلش حل می شود؟

سالها پیش یکی از اساتیدم جمله جالبی گفت که باعث اتفاق های خوبی در نگرش من شد.

او گفت: ما در زمان کار به فکر تعطیلات هستیم و در زمان تعطیلات به شغلمان فکر می کنیم.

همه آنچه در بالا گفته شد مقدمه ای بود برای اینکه به یک موضوع مهم بپردازم و آن "مدیریت ذهن" است.

همه ما محل زندگی خود را مرتب نگه می داریم. میز کارمان را بر اساس نیازهایمان چیده ایم. در کامپیوترهای شخصیمان فایل ها را بر اساس موضوع دسته بندی کرده ایم و گوشی هایمان نیز به همین شکل، اما ذهنمان چه؟

در ذهن ما چه می گذرد؟

به چه چیزهایی فکر می کنیم؟

و یک حقیقت ترسناک:

بخش بزرگی از ذهن ما توسط دیگران مدیریت می شود.

اجازه دهید تا با یک مثال، موضوع را روشن تر کنم:

فرض کنید تمامی فایل ها و اطلاعات گوشی شما را کس دیگری انتخاب و دسته بندی کند.

آیا شما به شخص دیگری، هر چقدر هم به شما نزدیک باشد، چنین اجازه ای می دهید؟

مسلما خیر، اما شما به اشخاصی که حتی نمی شناسید، اجازه داده اید تا بر بخش هایی از ذهن شما مدیریت داشته باشند و به این وسیله علایق، نیازها، خواسته ها و حتی اهداف شما را مدیریت کنند.

باور کردنی نیست اما حقیقت دارد.

کمی به رفتار و گفتار و پوشش و انتخاب های خود با دقت بیشتری نگاه کنید.

راستی، دلیل انتخاب شغلتان چه بود؟

خودتان چقدر در این انتخاب نقش داشتید؟

در اینجا بد نیست به شما پیشنهاد کنم که حتما پست های "بدون استرس کار کن 1، 2 و 3" را بخوانید چون یکی از آثار عدم مدیریت ذهن، ایجاد استرس می باشد که در این سه پست به آن پرداخته شد.

البته باید بگویم استرس تنها اثر منفی نیست و این سوء مدیریت، اثرات دیگری نیز دارد که مهمترینش عدم تمرکز و از بین رفتن حضورذهن است و شاید بد نباشد یادآوری کنم که مهمترین ابزار مذاکره، همین دو عامل، یعنی "تمرکز" و "حضور ذهن" است.

یک سوال مهم:

آیا دوست دارید در شغلتان جزو افراد موفق باشید؟

اشتباه نکنید. منظور من از فرد موفق آن الگوهای تک بعدی که در بسیاری از کتابها و کارگاه ها ارائه می شوند نیست بلکه شخصیست که توانسته با برنامه ریزی دقیق و مدیریت چندجانبه، تعادل زیبایی را در تمام جوانب زندگی خود ایجاد نماید.

آیا چنین شخصی را می شناسید؟

این اشخاص کسانی هستند که شاید هیاهو نداشته باشند اما شما به محض دیدنشان خواهید توانست به آنها اعتماد کنید و در صورت همکاری، با اطمینان می توانید روی آنها حساب باز کنید.

این اشخاص خوشنام و در عین حال کم توقع هستند و در رزومه آنها کمتر می توان اشتباه پیدا کرد. اینها در کاری که به عهده می گیرند بسیار جدی بوده و زمانی مسئولیتی را به عهده می گیرند که توانایی انجام آن را داشته باشند.

این افراد جلوه ای از مدیریت هستند و شما به راحتی متوجه خواهید شد که این اشخاص حتی احساسات خود و کلمه هایی که استفاده می کنند را نیز مدیریت می کنند.

چگونه چنین چیزی ممکن است؟

آیا این اشخاص از مریخ آمده اند؟

پاسخ منفیست. این اشخاص مثل من و شما هستند و در همین جامعه به دنیا آمده اند و در همین شرایط رشد کرده اند و تحصیل کرده اند و شاید حتی بعضی از آنها از ضریب هوشی پایین تری نسبت به ما برخوردار باشند و اما یک مهارت ویژه را به خوبی آموخته اند و آن چیزی نیست جز "مدیریت ذهن".

این اشخاص در زمان کار، کاملا روی کار خود متمرکز هستند و اتفاقا در زمانی که قصد تفریح دارند، جز به تفریح کردن و خوش گذراندن به چیز دیگری فکر نمی کنند.

آنها می دانند که ذهنشان به استراحت نیاز دارد و اما به صورتی ذهن خود را تربیت کرده اند که در زمان کار، از حداکثر تمرکز بهره ببرند و به همین دلیل در زمان های استراحت آنها هیچ نیازی به تفکردر مورد مسائل و مشکلات کاری ندارند و به همین دلیل دیگران با تعجب و شگفتی می بینند که این افراد در یک روز به کارهای دیگری چون مطالعه و دیدن فیلم و شنیدن موسیقی می پردازند، در حالیکه بقیه مردم شاید برای چنین تفریح هایی وقت کافی نداشته باشند.

و بلاخره پاسخ به سوال این پست:

این اشخاص چند درصد از ذهنشان را به شغلشان اختصاص داده اند؟

من با اطمینان به شما می گویم که در بهترین حالت آنها چیزی حدود 30 درصد از ذهن خود را به شغلشان اختصاص می دهند و نه بیشتر اما 30 درصد خالص و نه همراه با پارازیت های معمول که در ذهن اکثریت مردم است و دلیل موفق بودن آنها هم همین است.

موفق باشید...

 

دوره تخصصی آموزش "قدم اول" برای توست تا با یک شروع دوباره اما اصولی این بار مطمئن پیش بروی.

برای دیدن همه مطالب آموزشی "نکته ها" روی لینک زیر کلیک کن:

آرشیو مطالب

 


اشتراک در ایتا اشتراک در واتساپ


پشتیبانی آنلاین از طریق ایتا

دوست عزیز؛ پاسخگوی سوالات شما از طریق ایتا هستم !


جهت ارسال پیام در ایتا اینجا کلیک نمائید !